جدول جو
جدول جو

معنی نشتی شدن - جستجوی لغت در جدول جو

نشتی شدن
(عُ دَ / دِ کَ دَ)
نشت کردن. تراویدن روغن و جز آن از ظرفش. رجوع به نشت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
مأخوذ از ترکی قاتماک + شدن فارسی. مخلوط شدن. درهم شدن. درآمیختن
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ / طَ کَ دَ)
فراموش شدن. (ناظم الاطباء) ، فراموشکار شدن:
گرچه خفته گشت و ناسی شد ز پیش
کی گذارندش در آن نسیان خویش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ تَ)
رو برتافتن:
از ایرانیان گر خرد گشته شد
فراوان از آزادگان کشته شد.
فردوسی.
چو بر دست آن بنده بر کشته شد
سربخت ایرانیان گشته شد.
فردوسی.
، تغییر یافتن. تبدیل شدن: و اندرگشته شدن ناخنان نشان بیماری سل است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، گردیدن. طی شدن:
دو هفته سپهر اندرین گشته شد
به فرجام چرم خر آغشته شد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(عُ دَ / دِ بَ تَ)
علم شدن. مشهور گشتن. انگشت نما شدن:
که پروردۀ مرغ باشد به کوه
نشانی شده در میان گروه.
فردوسی.
نشانی شد اندر میان مهان
نزاید چنو مادر اندر جهان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ شِ / شُ مَ / مُ دَ)
به نفت آلوده گشتن. بوی نفت گرفتن
لغت نامه دهخدا
(عُ دَ / دِ بَ تَ)
ترنجیده گشتن: نشت شدن کاغذ و جامه، ترنجیده گشتن آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ بُ دَ)
کنایه از شناور شدن و شناوری کردن. (از برهان) (از آنندراج) (انجمن آرا) ، کنایه از شنا کردن و دست و پا زدن در آب. (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آتشی شدن
تصویر آتشی شدن
عصبانی شدن خشمگین گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعتی شدن
تصویر صنعتی شدن
تخشاکیدن به صورت صنعتی در آمدن ناحیه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتی شدن
تصویر قاتی شدن
در هم شدن، درگیر شدن مخلوط شدن در هم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشتی شدن
تصویر کشتی شدن
دست و پا زدن در آب بشنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشتر زدن
تصویر نشتر زدن
نیشتر بعضوی از بدن فرو بردن تا خون و چرک بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
شهره شدن مشار الیه گردیدن علم شدن: نشانی شدست او بروم اندرون که نر اژدها شد بجنگش زبون. (شا. بخ. 6 ص 1487)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشئه شدن
تصویر نشئه شدن
به گول آمدن (گویش گیلکی) شنگول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتری شدن
تصویر مشتری شدن
خریدار شدن خریدار چیزی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشی شدن
تصویر آتشی شدن
((تَ. شُ دَ))
عصبانی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامی شدن
تصویر نامی شدن
((شُ دَ))
معروف و مشهور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتق شدن
تصویر مشتق شدن
فرا گرد آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره